به گزارش خبرنگار ساجد، بسیجی شهید «عبدالحمید» در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۴۴ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۱ در منطقه شرهانی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصاویر نامه بسیجی شهید «عبدالحمید عابدی»
متن نامهای را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«به نام او که ما را به راه راست هدایت نمود
پس از عرض سلام امیدوارم که حالتان خوب باشد و ملالی نداشته باشید و در سایه ایزد متعال به خوبی و خوشی بگذرانید و غصه دوری بنده حقیر را نخورید کم من لایق نیستم. حال برادرانم مجید و روح الله امیدوارم خوب باشد، منصوره و طیبه که اگر شلوغ نکنند حالشان خوب میماند.
پدر و مادر عزیزم نامه شما در تاریخ ۶۲/۱/۹ بدست بنده رسید خیلی خوشحال شدم در ضمن من به خاله و داییهایم در یزد وصیتنامه نوشتهام اگر جواب آن نامهها آمد و مطلعتان خواهم کرد. اگر از حال بنده خواسته باشید حالم به امید خداوند خوب است و ناراحتی ندارم و فعلاً در پشت خط آماده هستم در ضمن محمود پسر برادر حمید آقا در اینجا است.
حالا مادر و پدر عزیزم یک چند نکته تذکر دارم که اگر عمل کنید خوشحال میشوم، ولی من خود را در لیاقت نمیبینم که به شما تذکر بدهم.
اول اینکه عمل نیک خود را ضایع نکنید شما خیلی در پیشگاه خداوند اجر دارید قدر خود را بدانید، دوم اینکه به دیدار خانوادههای شهدا بروید و همچنین مجروحین. مگر با این کارهای شما دل خانواده شهید یا مجروح را دلداری دهید.
و آخرین تذکر اینکه نماز اول وقت بخوانید. با پدرم میگویم شما اولها قرآن زیادی میخواندید حال که خدا این نعمتها را به ما داد باید بیشتر به فکر او باشید.
پس امیدوارم قرآن را در مواقع نماز بخوانید که حضرت رسول (ص) میفرماید: خانهای که در آن قرآن تلاوت شود مانند نوری است در زمین و مثال آسمان و ستارگان؛ و در اینجا یک مقدار از عظمت و مقام شهید از دیدگاه پیامبر (ص) که برایتاتن مینویسم:
۱. هنگامی که مجاهدان قصد جهاد کنند خداوند آزادی از آتش جهنم را برایشان مقرر میفرماید.
۲. هنگامی که آماده جهاد میشوند خداوند به ایشان بر ملائکه مباهات میکنند.
۳. هنگام وداع و خداحافظی با خانواده، ماهیان دریا برایشان گریه میکنند.
۴. هنگام نبرد خداوند برای هر نفر از ایشان ۴۰ ملائکه برای حفاظت میگذارد و در آخر خداوند میفرماید سرپرست بازماندگان او منم و خشنود کردن ایشان خشنودی من و خشم آنان خشم من است.
پدر و مادر خواهش دارم تمنا دارم و از شما عاجزانه میخواهم به درخواستهای بنده عمل کنید.
و بعد، از حال برزو برایم بنویسید و بگویید حالش چطور است و وقتی که نامه مینویسید همش نمیدانم فلان و فلان ننویسید، نامه شما همش این بود که نمیدانم چه بنویسم، ولی از حالات و وقایع برایم بنویسید. جواب نامه را سریع بدهید و مرا منتظر مگذارید.
سلام مرا به حبیب و خسرو و بچههای حزب الهی برسانید و حلالی بگیرید و هنوز از ناصر خبری نشده و به احتمال قوی اسیر شده است، ناصر پسر خواهر صغراخانم را میگویم. در ضمن انتظار برگشتن مرا نداشته باشید، ولی هرچه خدا بخواهد همان خواهد شد، ولی احتمالاً بعد از حمله خواهم آمد، ولی مأموریت من یک ماه دیگر مانده است به تمام دوستان، آشنایان، فامیل سلام برسانید مخصوصاً خاله رباب.
دیگر سرتان را درد نمیآورم و مزاحمتان نمیشوم فقط امام را دعا کنید، فقط امام را دعا کنید و منتظر فرج آقا، اما زمان (عج) باشید.
خداحافظ شما به امید دیدار و به امید پیروزی اسلام بر کفر.
بندهای از بندگان خداوند و فرزند حقیر شما اگر مرا به فرزندی قبول داشته باشید.
دوستدار شما حمید عابدی
جواب نامه فوری فوری فوری
از طیبه و مجید میخواهم جواب نامه را بدهند خیلی ممنون.
آخرین نامه شهید به خانوادهاش»
انتهای پیام/ 900